امروز صبح آخرین جلسه‌ی کلاس هشتم ها در دبیرستان علم و زندگی مشهد بود. یکی از دانش آموزان که پارسال هم شاگردم بود و اهل شیطنت، کتاب نیاورده بود و مدام با بغل دستی و نیمکت‌های جلو و عقب حرف می‌زد و تذکرهای مهربانانه و مؤدبانه نیز کارگر نبود و همین باعث شد چند منفی بگیرد. وقتی رسیدیم به آیه "اُدعونی اَستجب لکم". گفتم ترجمه‌ی کتابتان (بخوانید مرا) صحیح نیست، و توضیح دادم که خداوند از ما می‌خواهد که او را بخواهیم و طلب کنیم، نه اینکه او را بخوانیم و چیز دیگر طلب کنیم و لذا ترجمه‌ی صحیح می‌شود؛ بخواهید مرا تا پاسخ دهم شما را». داشتم در تفاوت این دو ترجمه صحبت می‌کردم که آن دانش آموز اجازه گرفت و گفت: آقا این آیه می‌گوید؛ عاشقم باش!»
همه منفی ها را پاک کردم و به ژرفای این عاشقانه‌ی قرآنی و دلبری یا بهتر است بگویم روح بری خداوند اندیشیدم.

قرآن و مدرسه: آیا قرآن نیازمند تفسیر است؟ (تأملی در اسکولاستیک اسلامی)

نگاه ریاضی وار و نظریه زده‌ی شبه روشنفکران به جامعه‌ی ایران (در حاشیه‌ی یادداشت دکتر مصطفی مهرآیین با عنوان "زیست روانی مصیبت: تبریک عید به مثابه دروغی در راستای حفظ وضعیت موجود")

یک عاشقانه‌ی قرآنی از زبان یک دانش آموز

لیست کتاب پیشنهادی برای رشته‌های سینما و ادبیات نمایشی

لیست کتاب برای ارتقای دانش سیاسی

دانش ,عاشقانه‌ی قرآنی ,دانش آموز
مشخصات
آخرین جستجو ها